تاریخ : سه شنبه 90/6/22
دوستت دارم پریشان، شانه می خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم، دانه می خواهی چه کار؟
تا ابد دور تو می گردم، بسوزان، عشق کن
ای که شاعر می کشی، پروانه می خواهی چه کار؟
مردم از بس شهر را گشتم، یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می خواهی چه کار؟
مثل من آواره شو، از چاردیواری درآ!
در دل من قصری داری، خانه می خواهی چه کار؟
بشکن ان آیینه را، در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می خواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن
گریه کن! پس شانه مردانه می خواهی چه کار؟
ارسال توسط چریک دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد
آخرین مطالب