سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تاریخ : دوشنبه 90/6/28


پروانه ، ای از عشق و ناکامی نشانه
ای یادگار عاشقی در این زمانه

در شعله می سوزد پرت پروا نداری
پروای جان در حسرت فردا نداری

سودا مکن جان در بهای آشنایی
دیگر ندارد آشنایی ها بهایی

پروانه ، این دلها دگر درد آشنا نیست
در بزم مستان هم ، دگر درد آشنا نیست

پروانه ، دیگر باده ها مستی ندارد
جز اشک حسرت ، ساغر هستی ندارد

پروا کن از آتش ، که می سوزد پرت را
یکدم نسیمی می برد خاکسترت را

پروانه ، آن شمع امید شام تارت
آخر سحر گه می شود شمع مزارت


 



«باهمه بی سرو سامانی ام


باز به دنبال پریشانی ام


طاقت فرسودگی ام هیچ نیست


در پی ویران شدن آنی ام


آمده ام بلکه نگاهم کنی


عاشق آن لحظه توفانی ام


دلخوش گرمای کسی نیستم


آمده ام تا تو بسوزانی ام


 ........


 


ها ....به کجا می کشیم ، خوب من


ها ... نکشانی به پشیمانی ام !»




ارسال توسط چریک دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد